گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد سيزدهم
سوره شصت و هشتم (سورة القلم) ...



ص : 259
اشاره
سورة القلم: این سوره را سوره نون نیز گویند، و مکی است نزد ابن عباس تا (علی الخرطوم) و ما بعد تا (لو کانوا یعلمون) مدنی، و
آنچه بعد آنست مکی است.
عدد آیات: پنجاه و دو آیه به اجماع.
عدد کلمات: سیصد.
عدد حروف: هزار و دویست و شش.
صفحه 163 از 274
ثواب تلاوت: ثواب الاعمال- از حضرت صادق علیه السّلام: هر که قرائت کند سوره ن و القلم را در نماز واجب یا مستحب، امان
به شرط ایمان و تقوا و عمل). ) «1» فرماید خدا او را از اینکه برسد به او فقر هرگز، و پناه دهد او را وقتی بمیرد از فشار قبر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
[سوره القلم ( 68 ): آیه 1] ... ص : 259
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ ( 1
ن: در تفسیر این حرف مبارك، وجوهی است:
__________________________________________________
. 1) به نقل از نور الثقلین، جلد 5، صفحه 387 )
ص: 260
-1 مفتاح اسم نور و ناصر.
-2 اشاره به کلمه (کن).
لوحی است از « ن» : و در حدیث مرفوع از حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرماید .« ن» -3 اسم سوره تقدیر آنکه هذه
نور.
-4 قسم است به نصرت حضرت عزت، مر انبیاء و مؤمنان را.
-5 اسم ماهی، و مراد اسم جنس. و تخصیص ذکر آن به اعتبار آنکه از آیات غریبه الهی است، چه در آب ایجاد، و در آب
زندگانی و اگر خارج شود، میمیرد.
-6 اسم مبارك حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، چنانچه در کتاب خصال از حضرت صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا
را ده اسم است: پنج در قرآن است و پنج در قرآن نیست. امّا آنها که در قرآن است عبارتند از: محمد، احمد، عبد اللّه، یس، ن. و
بنابراین یعنی: سوگند به جان تو اي پیغمبر، وَ الْقَلَمِ: و سوگند به قلم «1» . پنج که در قرآن نیست: فاتح، خاتم، کاف، مقفی، حاشر
اعلا که از نور است، وَ ما یَسْطُرُونَ: و به آنچه مینویسد حفظه بر بندگان از احکام وحی و به آنچه مأمور شوند.
نهري است در بهشت، خداوند عز و جل فرمود: « ن» در معانی الاخبار- ابن بابویه رحمه اللّه از حضرت صادق علیه السّلام فرمود: امّا
منجمد شو، پس گردید مداد یعنی (مرکّب)، بعد فرمود به قلم: بنویس، پس سطر نمود قلم در لوح محفوظ آنچه هست و آنچه
و از جلالت قلم «2» . شونده است تا روز قیامت. پس مداد مدادي است از نور، و قلم قلمی است از نور، و لوح لوحی است از نور
است که جمیع کتب سماویه به آن نوشته شده، و احکام شریعت محمدي صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به آن محفوظ گشته.
__________________________________________________
. 1) الخصال، صفحه 426 )
. 2) به نقل از نور الثقلین، جلد 5، صفحه 388 )
ص: 261
بعضی از علما فرمودهاند: بیان دو بیان است: بیان زبان، و بیان بنان. بیان زبان به مرور و کرور زمان فراموش شود، و بیان بنان (قلم)
بر صفحه روزگار باقی ماند.
صفحه 164 از 274
[سوره القلم ( 68 ): آیه 2] ... ص : 261
( ما أَنْتَ بِنِعْمَۀِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ ( 2
ما أَنْتَ بِنِعْمَ ۀِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ: نیستی تو اي پیغمبر در حالتی که منعمی و مکرمی به نعمت پروردگار خود، که نبوت و کمال عقل و
فهم باشد دیوانه.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 3] ... ص : 261
( وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ ( 3
وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْراً: و بدرستی که براي تو است مزد و ثوابی بر کشیدن بار نبوت و تحمل جفاي امت در ابلاغ احکام حضرت عزت،
غَیْرَ مَمْنُونٍ: بدون منت نهاده شده، یعنی حق سبحانه بدون واسطه کسی که از او منت باید داشت، به تو عطا کامل داده، یا ثواب
تفضلی نیست تا مقرون به منت باشد، بلکه مزد عمل تو به سبب عمل مستوجب شده، و اجر در مقابل عمل، منت نخواهد داشت.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 4] ... ص : 261
( وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ ( 4
بعد از آن، مدح حبیب خود فرماید:
وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ: و بدرستی که تو اي پیغمبر بر خلق بزرگ هستی که مانند آن کسی دیگر نیست، زیرا از قوم تحمل میکنی
آنچه را که کسی را قوه تحمل آن نیست.
بیان: در خلق عظیم مفسرین را وجوهی است:
-1 مراد دین اسلام است که اعظم تمام ادیان است.
-2 آداب قرآنی است که حق تعالی به او ارزانی داشته است.
ص: 262
-3 صبر است بر حق و سعه بذل در آن، و تدبیر امور بر مقتضاي عقل که مقرون است به صلاح و رفق و مدارا، و تحمل مکاره بر
دعوت خلقان به خدا، و تجاوز و عفو و بذل جهد در نصرت مؤمنان، و ترك حسد و حرص و غیر آن.
-4 عظم خلق از آن وجه بود که ظاهر با خلق به خلق معاشرت میفرمود و باطن با حق بود.
«1» . -5 خلق عظیم او، مکارم الاخلاق بود که فرمود: بعثت لأتمم مکارم الاخلاق
-6 در کافی- از حضرت صادق علیه السّلام فرمود: خداي عز و جل تأدیب نمود پیغمبر خود را، و نیکو ادب فرمود. پس چون
«2» . تأدیب او به مرتبه اکمل رسید، فرمود: انک لعلی خلق عظیم
اعجاز: ابن عباس گوید: خلق عظیم پیغمبر به مرتبهاي بود که روزي در مسجد نشسته و اصحاب اطراف او بودند. اعرابی از در
مسجد وارد شد شمشیر حمایل کرده بود، سوسماري در دامن داشت و گفت: یا محمد، انک ساحر کاذب. اصحاب خواستند او را
بکشند. حضرت منع، و فرمود: یا اخا العرب من ترید: اي برادر عرب، که را میخواهی؟ گفت: محمد، ساحر کذاب را.
فرمود: محمد منم، و لکن نه ساحرم و نه کذاب، بلکه رسول خدایم. اعرابی گفت: سوگند به لات که اگر نه به جهت وجاهت تو
بود، من این شمشیر را از خون تو سیراب میکردم، قسم به لات به تو ایمان نیاورم تا این سوسمار به تو ایمان آرد. پس سوسمار را
از آستین بیرون انداخت. حضرت فرمود: ایّها الضّبّ: اي سوسمار، گفت: لبیک یا رسول اللّه: فرمود من کیستم؟ گفت: انت رسول
صفحه 165 از 274
اللّه: تو فرستاده خدا هستی. فورا دل اعرابی به نور معرفت روشن، و به صدق تمام گفت: اشهد ان لا اله الا اللّه و اشهد انّ محمدا
رسول اللّه. پس گفت از
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد 9، صفحه 370 )
. 2) به نقل از نور الثقلین، جلد 5، صفحات 389 و 390 )
ص: 263
این است بیان «1» . در مسجد آمدم، در همه عالم هیچکس از من دشمنتري تو را نبود، اکنون میروم و هیچکس دوستتر نمییابم
آیه: إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ.
فاق النبیین فی خلق و فی خلق و لم یدانوا به فی علم و لا کرم؟؟؟
و در این قسمت، بزرگان کتابها تدوین نمودهاند.
بلال حبشی وقتی هبه شد به حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، خوشحال و مسرور و مبتهج شد. به زبان حبشی خود گفت:
اره بره کنکره کراکري مندره. حضرت فرمود به حسان: ترجمه کن کلام بلال را. حسان گفت:
اذا لمکارم فی آفاقنا ذکرت فانما بک فینا یضرب المثل
فان الجامعیۀ لازم مرتبه الخاتمیه مقام دلگشایش جمع جمع است
[سوره القلم ( 68 ): آیه 5] ... ص : 263
( فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ ( 5
بعد از مدح رسول به خلق عظیم، تهدید کفار فرماید به عذاب الیم:
فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ: پس زود باشد که بینی اي پیغمبر و ببینند معاندان تو، یعنی در آن وقت که عذاب نازل گردد.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 6] ... ص : 263
( بِأَیِّکُمُ الْمَفْتُونُ ( 6
بِأَیِّکُمُ الْمَفْتُونُ: که کدام از شما در فتنه جنون افتاده و ممتحن است به آن. این کلام بر سبیل تعریض، و خلاصه سخن آنکه: در حین
وقوع عذاب، معلوم خواهد شد که مستحق اسم جنون مائیم یا شما.
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد 9، صفحه 370 )
ص: 264
[سوره القلم ( 68 ): آیه 7] ... ص : 264
( إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ( 7
إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ: بدرستی که پروردگار تو داناتر است، بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ: به کسی که گمراه شد از راه او که طریق مستقیم است
و در حقیقت، این کس دیوانه است. وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ: و او داناتر است به راهیافتگان به کمال عقل که مؤمنانند، یعنی داناي به
جزاي مؤمنان و کافران. این کلام وعد است نسبت به مؤمنان، و وعید نسبت به کافران.
صفحه 166 از 274
تتمه: حاکم ابو القاسم حسکانی از علماي عامه به اسناد خود روایت نموده از ضحاك، که چون قریش دیدند مقدم داشتن پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم علی بن ابی طالب علیه السّلام را بر سایر اصحاب و اعظام و اکرام او را، زبان به ملامت و مذمت گشودند
که پیغمبر به فرط محبت علی، مفتون و در فتنه جنون افتاده است. حق تعالی این سوره نازل نمود و سوگند خورد: اي پیغمبر، تو
دیوانه نیستی، بلکه به اخلاق حسنه محلّی و به آداب قرآن مؤدبی، و عن قریب معلوم شود که مفتون ایشانند یا تو و خداي داناتر
است به آن کسانی که گمراه شدهاند از راه راست، یعنی آنانکه در حق حضرت محمد و علی علیه السّلام این سخنان گفتند و خدا
«1» . داناتر است به راهیافتگان، یعنی به علی بن ابی طالب علیه السّلام
[سوره القلم ( 68 ): آیه 8] ... ص : 264
( فَلا تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ ( 8
فَلا تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ: پس پیروي مکن تکذیب کنندگان را، یعنی مشرکان که مکذب توحید و منکر نبوتند.
__________________________________________________
. 1) به نقل از تفسیر برهان، جلد 4، صفحه 370 )
ص: 265
[سوره القلم ( 68 ): آیه 9] ... ص : 265
( وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ ( 9
وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ: دوست دارند مداهنه و نرمی کنی با ایشان و نهی آنها نکنی از شرك، فَیُدْهِنُونَ: پس ایشان نیز نرمی کنند و بر دین
تو طعنه نزنند. یا دوست دارند مدتی تو موافقت ایشان کنی در شرك، یعنی گاهی پرستش الهه آنها کنی، و زمانی آنها پرستش
خداي تو کنند.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 10 ] ... ص : 265
( وَ لا تُطِعْ کُلَّ حَلاَّفٍ مَهِینٍ ( 10
وَ لا تُطِعْ: و اطاعت مکن، کُلَّ حَلَّافٍ مَهِینٍ: هر بسیار بسیار سوگند خورنده به دروغ را، حقیر در رأي و تدبیر، و متصف به سبکی
عقل و قلت تمیز.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 11 ] ... ص : 265
( هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ ( 11
هَمَّازٍ: بسیار عیب کننده در عقب مردمان و طعنه زننده بر ایشان، مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ: بسیار رونده به سخنچینی میان مردمان، یعنی سخن
شخصی را به شخصی، و مجلسی را به مجلسی برد، و بدین جهت نزاع و فساد میان ایشان اندازد.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 12 ] ... ص : 265
( مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ ( 12
مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ: بسیار بازدارنده مر خیر و نیکوئی را، یعنی مال خود را از مردمان بازدارد و هیچکس از اهل استحقاق و غیر آن چیزي
صفحه 167 از 274
ندهد، یعنی در نهایت بخل و امساك. مراد ولید بن مغیره است که مال بسیار و خویشان زیاد داشت. میگفت: هر که از شما اسلام
آورد، من عطاي خود را از او منع کنم و هیچ بدو ندهم، یا منع کننده مردمان بود از ایمان، و مال خود را بر حضرت
ص: 266
عرضه میکرد تا او را از دین برگرداند. مُعْتَدٍ أَثِیمٍ: از حد گذرنده در ظلم و جفاکاري، بسیار گناه کننده، یا زناکار.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 13 ] ... ص : 266
( عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنِیمٍ ( 13
عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنِیمٍ: درشت خوي و سخت روي. بعد از این همه عیبها، حرام زاده که پدر او معلوم نباشد. از حضرت امیر المؤمنین
و روایت است که این صفت او را کسی نمیدانست تا «1» . علیه السّلام مروي است: زنیم کسی است که اصل و نسبی نداشته باشد
این آیه نازل شد.
تنبیه: آیات شریفه عام است نسبت به تمام مکلفین در تذکر به این صفات رذیله مذمومه، که باعث فساد جامعه و موجب محرومی از
سعادت ابدیه است:
-1 حلّاف: بسیار بسیار سوگند خورنده به دروغ. 2- هماز: بسیار عیب جوینده و طعنه زننده. 3- نمیم: سخنچین. 4- منّاع للخیر: منع
کننده مال و خیر را، از مردمان. 5- معتد: از حد گذرنده در ظلم و تعدي. 6- اثیم:
بسیار بسیار گناه کننده. 7- عتلّ: درشت خوي.
تتمه: یکی از گناهان کبیره، نمامی و سخن چینی است، و احادیث بسیار در آن وارد شده از جمله:
-1 در حدیث مناهی پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: و نهی عن النّمیمۀ و الاستماع الیها، و قال: لا یدخل الجنّۀ قتّات، یعنی نمّاما.
نهی فرمود حضرت از سخن چینی و شنیدن آن، و فرمود: داخل بهشت نمیشود نمام. «2»
2 -
ی
ف
ا
ک
-
ز
ا
ت
ر
ض
ح
ر
ی
م
ا
ن
ی
ن
م
ؤ
م
ل
ا
ه
ی
ل
ع
م لا سّ ل
ا
:
م
ک
ر
ا
ر
ش
ن
ؤ
ا
شّ م
ل
ا
ۀ
م
ی
م
نّ ل
ا
ب
،
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد 9، صفحه 376 )
. 2) سفینۀ البحار، جلد 2، صفحه 613 )
ص: 267
بدترین شما کسانیند که راه روند به نمّامی، تفرقه کنندگان میان دوستان، طلب «1» : المفرّقون بین الاحبّۀ، المبتغون للبراء المعایب
کنندگان عیب نسبت به پاکان از عیب. 3- در عیون از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مروي است که: شب معراج زنی
را دیدم سرش سر خوك و بدنش بدن الاغ، و بر او بود هزار هزار رنگ عذاب. سؤال نمودم عمل او چه بوده؟ جبرئیل گفت: نمامه
«2» . کذّابه بوده
-4 در اختصاص حدیث مسوخات حضرت فرماید: اما عقرب مردي بود نمّام، سعایت میکرد میان مردم به نمیمه، و ایجاد مینمود
«3» . بدین سبب، ما بین مردم عداوت را
عبرت: شخصی بندهاي را خرید. فروشنده گفت: عیبی ندارد، مگر آنکه نمّام است. خریدار راضی شد. مدتی گذشت، غلام به
زوجه این شخص گفت: آقا تو را دوست ندارد، میخواهد دیگري را اختیار کند. چند دانه مو از گردن آقا بگیر تا سحر کنم و تو
را دوست بدارد. از آن طرف به آقا گفت: زوجه تو دوستی پیدا کرده، میخواهد تو را بکشد. به خواب رو تا معلوم شود. مرد
بخوابید، زن با تیغ آمد به سر او. مرد گمان کرد میخواهد او را بکشد، از جا برخاست او را کشت. قبیله زن خبردار شدند، آمدند
صفحه 168 از 274
مرد را کشتند. دو قبیله مطلع، قتال ما بین آنها واقع شد، و امر طولانی شد و فساد بزرگ شد به سبب نمّامی.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 14 ] ... ص : 267
( أَنْ کانَ ذا مالٍ وَ بَنِینَ ( 14
أَنْ کانَ ذا مالٍ وَ بَنِینَ: (متصل بما قبل) فرمان مبر این کسی را که
__________________________________________________
. 1) اصول کافی، جلد 4، صفحه 75 )
[...] . 2) عیون اخبار الرضا (علیه السّلام) جلد 2، صفحه 11 )
3) الاختصاص، صفحه 137 ، از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله. )
ص: 268
متصف به صفات مذکوره است، به جهت آنکه هست صاحب مال اولاد، یعنی باید کثرت مال و اولاد او، تو را بر اطاعت او ندارد،
زیرا کافر است.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 15 ] ... ص : 268
( إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ ( 15
إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا: هرگاه خوانده شود بر او آیات کلام ما، قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ: گوید اینها افسانههاي پیشینیان است و هیچ اعتبار و
اصلی ندارد، و این به سبب غرور مال و اولاد است.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 16 ] ... ص : 268
( سَنَسِمُهُ عَلَی الْخُرْطُومِ ( 16
سَنَسِمُهُ عَلَی الْخُرْطُومِ: زود باشد که نشان کنیم او را به داغ بر بینی که اشرف و اظهر اعضا است. این کنایه از اذلال و خواري او،
یعنی او را بر وجهی خوار و رسوا سازیم در میان عالمیان، که بر هیچکس پوشیده و پنهان نباشد، چنانچه داغ بر بینی را نتوان پنهان
نمود. یا زود باشد که ولید را در قیامت به نشان ذلت و خواري رسوا سازیم.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 17 ] ... ص : 268
( إِنَّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّۀِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحِینَ ( 17
إِنَّا بَلَوْناهُمْ: بدرستی که ما آزمودیم اهل مکه را به بلاي قحط بعد از آنکه ایشان را نعمت زیاد داده بودیم. قحط و غلا به مرتبهاي
رسید که استخوانهاي آدمیان و چهارپایان را خوردند. حق تعالی فرماید: ما ایشان را به این بلا مبتلا نمودیم که آیا ایشان متنبه
میشوند یا نه، کَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّۀِ: چنانچه
ص: 269
آزمایش کردیم اصحاب باغ صرفان را.
شرح واقعه: از ابن عباس نقل شده: مرد صالحی در دو فرسخی صنعا، باغی داشت مشتمل بر درختان خرما و به رهگذر واقع شده
بود. و ایشان را از آن منع ننمودي، و در روز چیدن، فقرا بخواندي و بساطی در زیر درخت بیفکندي، و هر میوه که به اطراف افتادي
صفحه 169 از 274
یا ضایع بودي، به آنها دادي، و ده یک از حاصل نیز به آنها قسمت کردي. و چون آن مرد فوت نمود، باغ به ارث به سه پسر او
رسید.
گفتند: اگر مثل پدر کنیم، معیشت بر ما تنگ شود. در وقت میوه، فقرا به عادت سابقه آمدند. آنها گفتند: هنوز وقت چیدن نیست.
پس اتفاق کردند در شب، سه برادر که تمام میوهها را به چینند. پس بدین قصد با هم سوگند خوردند، چنانچه فرماید: إِذْ أَقْسَ مُوا:
زمانی که قسم خوردند، لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحِینَ: هر آینه ببرند میوهها را در حالتی که صبح کنندگان باشند، یعنی بامداد این کار کنند.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 18 ] ... ص : 269
( وَ لا یَسْتَثْنُونَ ( 18
وَ لا یَسْتَثْنُونَ: و استثنا نکردند، یعنی هیچ نگفتند انشاء اللّه در آن شب که قصد کردند و سوگند خوردند، یا استثنا نکردند سهم
مساکین را، یا طلب ننمودند ثنا و شکر خدا را.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 19 ] ... ص : 269
( فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ نائِمُونَ ( 19
فَطافَ عَلَیْها: پس فرو گرفت بر آن باغ، طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ: بلاي طواف کننده و دور زننده از جانب پروردگار تو، وَ هُمْ نائِمُونَ: در
حالتی که ایشان خفتهگان بودند. و آن آتشی بود در آن وقت از آسمان فرود آمد، و در آن باغ پیچید و میوهها را بسوزانید و
درختان خشک شد چنانچه فرماید:
ص: 270
[سوره القلم ( 68 ): آیه 20 ] ... ص : 270
( فَأَصْبَحَتْ کَالصَّرِیمِ ( 20
فَأَصْ بَحَتْ کَ الصَّرِیمِ: پس گشت باغ ایشان به آن بلا، مانند شب سیاه به سبب احتراق و سیاهی. صریم در لغت خزیمه به معنی
خاکستر سیاه است، یعنی مانند خاکستر سیاه شد. در روایت است که آتش درختان را از بیخ برکند و همه را توده خاکستر ساخت.
خلاصه پسرها در خواب رفته، از این حال غافل. «1»
[سوره القلم ( 68 ): آیه 21 ] ... ص : 270
( فَتَنادَوْا مُصْبِحِینَ ( 21
فَتَنادَوْا مُصْبِحِینَ: پس ندا کرده یکدیگر را در حالتی که به صبح درآمدگان بودند، یعنی وقت صبح یکدیگر را خواندند.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 22 ] ... ص : 270
( أَنِ اغْدُوا عَلی حَرْثِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صارِمِینَ ( 22
أَنِ اغْدُوا عَلی حَرْثِکُمْ: به آنکه بامداد بیرون آئید برگشت خود از اشجار، إِنْ کُنْتُمْ صارِمِینَ: اگر هستید میوه برندگان. پس داسها
برداشته از خانهها بیرون آمده، متوجه باغ شدند.
صفحه 170 از 274
[سوره القلم ( 68 ): آیه 23 ] ... ص : 270
( فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ یَتَخافَتُونَ ( 23
فَانْطَلَقُوا: پس روان شدند به سوي باغ، وَ هُمْ یَتَخافَتُونَ: و حال آنکه ایشان مخفیانه و آهسته سخن با یکدیگر میگفتند تا فقرا صداي
ایشان نشنوند.
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد 9، صفحه 380 )
ص: 271
[سوره القلم ( 68 ): آیه 24 ] ... ص : 271
( أَنْ لا یَدْخُلَنَّهَا الْیَوْمَ عَلَیْکُمْ مِسْکِینٌ ( 24
أَنْ لا یَدْخُلَنَّهَا الْیَوْمَ: اینکه باید داخل نشود امروز، عَلَیْکُمْ مِسْکِینٌ: بر شما هیچ فقیري تا بهره بگیرد و حصه ما کم نشود، یعنی البته
نگذارید هیچ فقیري به باغ آید.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 25 ] ... ص : 271
( وَ غَدَوْا عَلی حَرْدٍ قادِرِینَ ( 25
وَ غَدَوْا عَلی حَرْدٍ قادِرِینَ: و بامداد به باغ رفتند بر قصد منع فقرا و محروم ساختن ایشان در حالتی که قادر بودند به اعتقاد خود بر منع
فقرا و تمام میوهها را خود تصرف کنند. یا قادر بودند بر نفع رسانیدن به فقرا و با وجود بر این، نفع نرسانیدند. یا صبحگاه رفتند بر
ممنوعیت آن باغ از میوهجات، و رفتن خیر آن به جاي قادریت ایشان به زعم خود بر اصابه خیر و منافع آن، یعنی بجاي انتفاع، بر
حرمان وارد شدند.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 26 ] ... ص : 271
( فَلَمَّا رَأَوْها قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ ( 26
فَلَمَّا رَأَوْها: پس چون دیدند باغ را به خلاف آنچه گذاشته بود، یعنی سوخته و سیاه شده، قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ: گفتند با یکدیگر:
بدرستی که ما گم کردهگانیم راه باغ را، چه باغ ما دیروز معمور و پرمیوه بود، و این که میبینیم از میوه خالی است، و بعلاوه
سوخته و سیاه شده. بعد گفتند: ما راه گم نکردهایم.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 27 ] ... ص : 271
( بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ( 27
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ: بلکه ما محروم هستیم از میوه و محصول این باغ، و از نفع بهره نداریم به جهت منع فقرا.
ص: 272
[سوره القلم ( 68 ): آیه 28 ] ... ص : 272
صفحه 171 از 274
( قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ ( 28
قالَ أَوْسَطُهُمْ: گفت بهترین ایشان در عقل و صایبترین ایشان در رأي یا عادلترین آنها در گفتار و فاضلترین در کردار: أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ:
آیا نگفتم مر شما را در وقتی که قصد منع فقرا نمودید، لَوْ لا تُسَ بِّحُونَ: چرا یاد نمیکنید خداي را به بزرگی، یعنی به ذکر خدا
مشغول نمیشوید و یاد نمیآورید انتقام او را از مجرمان و ناسپاسان، و از این قصد توبه نمیکنید قبل از ورود نقمت، و شما سخن
مرا نمیشنیدید و نافرمانی خدا کردید تا به این بلا گرفتار شدید.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 29 ] ... ص : 272
( قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ ( 29
قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا: گفتند منزه است پروردگار ما، و بعد از وقوع بلیه پشیمان شدند، لکن آن ندامت فایده نداشت. حاصل آنکه گفتند
پاك و منزه است پروردگار از آنکه بر ما ستم کرده باشد، إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ: بدرستی که ما بودیم ستمکاران بر نفس خود به منع فقرا
و مساکین.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 30 ] ... ص : 272
( فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَلاوَمُونَ ( 30
فَأَقْبَلَ بَعْضُ هُمْ: پس رو آوردند بعضی از ایشان، عَلی بَعْضٍ یَتَلاوَمُونَ: بر بعضی دیگر در حالتی که ملامت میکردند یکدیگر را به
جهت آنکه بعضی آنها به منع فقرا امر میکردند و دیگري استصواب او مینمود، و یکی دیگر ساکت بود، و دیگري منکر آن. پس
زبان به ملامت هم گشودند: یکی میگفت تو چنین اندیشه نمودي و او عذر میآورد که تو به صوابدید من میکردي. دیگري
میگفت: تو اگرچه ساکت بودي، اما به این امر راضی
ص: 273
بودي. خلاصه همه برگذشته پشیمان و از روي نیاز،
[سوره القلم ( 68 ): آیه 31 ] ... ص : 273
( قالُوا یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا طاغِینَ ( 31
قالُوا یا وَیْلَنا: گفتند اي واي بر ما، إِنَّا کُنَّا طاغِینَ: بدرستی که ما بودیم سرکشی کننده و درگذرنده از حدود، و استثنا نکردیم به
کریم کارساز، و فقرا را محروم ساختیم.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 32 ] ... ص : 273
( عَسی رَبُّنا أَنْ یُبْدِلَنا خَیْراً مِنْها إِنَّا إِلی رَبِّنا راغِبُونَ ( 32
و چون توبه، موجب غفران گناهان و واسطه لطف و احسان از حضرت منان است، لذا بعد از آن گفتند:
عَسی رَبُّنا أَنْ یُبْدِلَنا: امید داریم از کرم پروردگار ما اینکه بدل دهد ما را خَیْراً مِنْها: بهتر از این باغ به برکت توبه و اعتراف به گناه،
إِنَّا إِلی رَبِّنا راغِبُونَ: بدرستی که ما به سوي پروردگار خود رغبت کنندگانیم، امیدوار به عفو اوئیم، یا طالب خیر از او، یا راغب
فرمانبرداري او. از ابن عباس مروي است که حق تعالی به لطف عمیم خود، توبه ایشان قبول فرمود، باغی به ایشان مرحمت نمود که
مشتمل بود بر کثرت اشجار و ثمار و هر خوشه انگور او، بار شتري بود و نام آن باغ، حیوان بود. و میاطی از أبو خالد نقل کرده که
صفحه 172 از 274
من خوشه آن باغ دیدم که برابر مرد سیاه ایستاده بود برپا.
تبصره: محققان گفتهاند هر که به بلائی مبتلا گردد و مال و منال او در عرصه بلا تلف شود، و او تأمل نماید و دریابد که مستحق
آن بلا بوده، بعد از آن به گناه خود اعتراف نموده به حضرت عزت بازگشت کند، هرآینه بهتر و خوشتر از آنچه از او گرفته شده به
او مرحمت فرماید، چنانچه بوستان حیوان، در عوض باغ صروان، عطا شد.
ص: 274
[سوره القلم ( 68 ): آیه 33 ] ... ص : 274
( کَذلِکَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ ( 33
بعد از آن بر سبیل تهدید مخالفین فرماید:
کَذلِکَ الْعَذابُ: همچنین است عذاب کفار مکه، یعنی مثل اصحاب صروان که به کلی مال و منال آنها از بین رفت، وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ
أَکْبَرُ: و هر آینه عذاب آخرت بزرگتر است از این عذاب در کیفیت و کمیت چه عذاب دنیا زوال یابد، و عذاب عقبی أبد الآباد
باقی ماند. لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ: اگر باشند مردمان که بدانند به عین الیقین عذاب آخرت و شداید و اهوال آن را، هرآینه از موجبات آن
پرهیز و هرگز از اوامر الهی غافل نشوند و به هیچ وجه مرتکب نواهی و محرمات نگردند. از ابن عباس نقل شده که اگر بشنود
احدي از سکان سماوات و ارضین، زفره و نهیب صوت جهنم را، هرآینه مدهوش خواهند شد یک مرتبه تماما، و جانها تهی کنند، و
هرآینه گداخته و آب شود اجساد آنها مانند گداختن و آب شدن آهن و مس از آتش. و اطعمه و اشربه، و البسه آنها تمام از آتش،
و عذاب آن در نهایت شدت و سختی خواهد بود.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 34 ] ... ص : 274
( إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ ( 34
بعد از وعید کفار، وعده مؤمنان را فرماید:
إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ عِنْدَ رَبِّهِمْ: بدرستی که براي پرهیزکاران از کفر و شرك و معاصی، نزد پروردگارشان، یعنی در آخرت یا در جوار
قدس، جَنَّاتِ النَّعِیمِ:
بوستانهاي با نعمت خالص از شایبه نقصان که متقیان در آن به فراغت تمام متنعم شوند، و از مشقت و خوف منقصت، محفوظ
باشند، مانند باغستان دنیا که مشوب است به زحمت نقایص. مروي است چون صنادید قریش شنیدند مزیّت مؤمنان را در آخرت و
متنعم به نعم جنّت هستند، گفتند: این بهشت که
ص: 275
پیغمبر خبر دهد خلاف واقع، و اگر بر فرض وجود داشته باشد ما که در دنیا بهره کافی داریم، در آنجا نیز نصیب کامل داریم، پس
مؤمنان بر ما تفضیلی ندارند حق تعالی در رد قول آنها فرمود:
[سوره القلم ( 68 ): آیه 35 ] ... ص : 275
( أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ ( 35
أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ: آیا ما قرار دهیم مسلمانان را در حصول نجات و وصول به درجات، کَالْمُجْرِمِینَ: مانند مشرکان این ظلم، و از
ساحت قدس سبحانی، منزه است. آنگاه به جهت توبیخ و سرزنش فرماید:
صفحه 173 از 274
[سوره القلم ( 68 ): آیه 36 ] ... ص : 275
( ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ ( 36
ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ: چیست شما را اي کافران، چگونه حکم میکنید به تسویه اهل شرك و اهل توحید در مزیت فضل، و
پندارید امر آخرت و جزا مفوض به شما است، تا هر چه خواهید در آن باب حکم کنید.
نکته: التفات، متضمن تعجب است از حکم ایشان و استبعاد آن، و اشعار بر آنکه این حکم، از اختلال فکر و اعوجاج رأي ایشان
ناشی شده.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 37 ] ... ص : 275
( أَمْ لَکُمْ کِتابٌ فِیهِ تَدْرُسُونَ ( 37
أَمْ لَکُمْ کِتابٌ: آیا مر شما راست کتابی نوشته و نازل شده از آسمان که شما، فِیهِ تَدْرُسُونَ: در آن کتاب میخوانید و میفهمید این
را که،
[سوره القلم ( 68 ): آیه 38 ] ... ص : 275
( إِنَّ لَکُمْ فِیهِ لَما تَخَیَّرُونَ ( 38
إِنَّ لَکُمْ فِیهِ لَما تَخَیَّرُونَ: بدرستی که مر شما راست در آن کتاب آن چیزي را که اختیار کنید و برگزینید و تمناي آن نمائید در
آخرت.
ص: 276
[سوره القلم ( 68 ): آیه 39 ] ... ص : 276
( أَمْ لَکُمْ أَیْمانٌ عَلَیْنا بالِغَۀٌ إِلی یَوْمِ الْقِیامَۀِ إِنَّ لَکُمْ لَما تَحْکُمُونَ ( 39
أَمْ لَکُمْ أَیْمانٌ: آیا مر شما راست عهود و مواثیق مؤکده به سوگندها، عَلَیْنا بالِغَۀٌ: بر ما که خداوندیم، رسنده به نهایت تأکید إِلی یَوْمِ
الْقِیامَۀِ: تا در روز قیامت، یعنی آیا ثابت است مر شما را سوگندان بر ما تا روز قیامت، إِنَّ لَکُمْ لَما تَحْکُمُونَ: به آنکه مر شما راست
آنچه حکم میکنید براي خود از خیر و کرامت آخرت، یعنی آیا براي شما سوگند خوردهایم به قسمهاي متناهیه در کید که شما را
روز قیامت حاکم سازیم در تسویه مذکوره.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 40 ] ... ص : 276
( سَلْهُمْ أَیُّهُمْ بِذلِکَ زَعِیمٌ ( 40
سَلْهُمْ أَیُّهُمْ بِذلِکَ زَعِیمٌ: بپرس اي پیغمبر کفار را که: کدام از شما به این حکم متکفل و ضامن است که در آخرت از عده این
حکم بیرون آید، یعنی قیام نماید به آن و به احتجاج صحت، آن مانند شخصی که متکلم باشد از جانب جماعتی.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 41 ] ... ص : 276
( أَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ فَلْیَأْتُوا بِشُرَکائِهِمْ إِنْ کانُوا صادِقِینَ ( 41
صفحه 174 از 274
أَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ: یا مر ایشان را است شریکانی در این قول در اقامت شهادت بر صدق دعوي ایشان، یا ضامن این حکم، فَلْیَأْتُوا
بِشُرَکائِهِمْ: پس باید بیاورند شریکان خود را تا با ایشان موافقت و تصدیق قول آنها نمایند، إِنْ کانُوا صادِقِینَ: اگر هستند راستگویان
در آن که جنات نعیم به ایشان خواهد رسید، یعنی هیچکس نیست که در این دعوي به ایشان موافقت نماید.
ص: 277
[سوره القلم ( 68 ): آیه 42 ] ... ص : 277
( یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ فَلا یَسْتَطِیعُونَ ( 42
یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ ساقٍ: بیاورند شرکاء خود را روزي که برداشته شود جامه از ساق. یا یاد کنید روزي را که ظاهر شود در آن ساق پا.
و این کنایه است از کشف حقایق امور و خفایاي صدور، یعنی روزي که کشف شود اصل همه کارها، و نمایان گردد حقیقت آن
به حیثیتی که همه بر اسرار هم واقف، و احوال یکدیگر را دانند. یا روزي که بسیار سخت و دشوار گردد، و هول و فظاعت به
مرتبهاي باشد که فوق آن متصور نیست. و این وقتی است که قیامت برپا، و ثواب و عقاب را معاینه ببیند.
در منهج- ابن عباس نقل نموده: این سختترین ساعتی باشد در قیامت، و ساعتی است که حضرت خبر داده، فرمود: چون روز
قیامت شود، خلایق را در عرصه محشر حاضر سازند. خداي تعالی میان ظالمان و مظلومان حکم کند تا به مرتبه کسی که آب در
شیر کرده، تکلیف کنند که شیر از آب جدا کن. و این تکلیف بر وجه عقوبت باشد. پس منادي ندا کند که جمله خلایق بشنوند:
هر امتی در عقب معبود و مقتداي خود بروند. پس بتپرستان تابع اصنام خود به جهنم روند، همچنین هرکه غیر خدا را پرستیده از
انواع کفر مانند اتباع فرعون و نمرود و غیره، با متبوعان به جهنم روند. و یهود و نصاري که مشرك شدند، تمام به جهنم روند. باقی
مانند مؤمنان و منافقان به امر حق تعالی حجاب بردارند، نوري از انوار عظمت ظاهر شود، مؤمنان سجده کنند و منافقان چون پشت
«1» . آنها مانند چوب خشک است، نتوانند سجده کنند اینست روزي که کشف شود ساقها
وَ یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ: و خوانده شوند مردمان به سجده کردن خداي تعالی.
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد 9، صفحه 386 )
ص: 278
ابو سعید خدري روایت نموده از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:
حق سبحانه نور خود را از ساق عرش بنماید، مؤمنان سجده کنند. و منافقان پشتهاي آنها سخت شود بر وجهی که گوئیا میخهاي
«1» . آهنین در او کوفته باشد
فَلا یَسْتَطِیعُونَ: پس نتوانند سجده کنند.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 43 ] ... ص : 278
( خاشِعَۀً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّۀٌ وَ قَدْ کانُوا یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ ( 43
خاشِعَۀً أَبْصارُهُمْ: در حالتی که فرو افتاده باشد چشمهاي آنها، به جهت هول و ترس، نتوانند چشم بگشایند و سر بلند کنند. تَرْهَقُهُمْ
ذِلَّۀٌ: برسد و فرو گیرد ایشان را خواري و نگونساري به جهت ندامت و حسرت. پس بیان علت ذلت فرماید که: وَ قَدْ کانُوا یُدْعَوْنَ: و
بتحقیق بودند در دنیا خوانده میشدند، یعنی مأمور گشتند، إِلَی السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ: به سجده کردن خداي را در حالتی که
تندرست بودند و قادر بر آن، یعنی با وجود صحت بدن، ترك آن مینمودند، لا جرم در این روز جز حسرت و ندامت بهره ندارند.
صفحه 175 از 274
سعید بن جبیر گفته: مراد داعی مؤذن است، یعنی استماع حیّ علی خیر العمل، میکردند و اجابت آن نمینمودند.
از حضرت باقر علیه السّلام مروي است در بیان این آیه فرمود: مردمان درمانده شوند در آن روز، و هیبت عظیم بر ایشان طاري،
دیدهاي ایشان باز ماند، و دلهاي ایشان به گلوي رسد، و این به جهت آن باشد که ایشان در دنیا استطاعت داشتند به اوامر الهی قیام
نمایند و از نواهی اجتناب کنند، ایشان به
__________________________________________________
1) مدرك یاد شده، صفحه 387 . روایت منهج از أبو موسی اشعري است. )
ص: 279
«1» . جاي نیاوردند و حدود الهی را هیچ پنداشتند
[سوره القلم ( 68 ): آیه 44 ] ... ص : 279
( فَذَرْنِی وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِهذَا الْحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ ( 44
چون مشرکان تکذیب حضرت مینمودند، خاطر مبارك را بسیار متأثر میساختند حق تعالی براي تسلیه خاطر پیغمبر آیه در تهدید
مخالفین نازل فرمود:
فَذَرْنِی: پس بگذار مرا، وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِهذَا الْحَدِیثِ: و کسی که تکذیب میکند به این سخن که قرآن است، یا بعث و نشور، یعنی
مرا به او واگذار و خاطر جمع باش و غبار ملال به خود راه مده که او را به جز او سزا خواهیم رسانید. سَنَسْتَدْرِجُهُمْ: زود باشد که
بگیریم ایشان را درجه درجه و پایه پایه به امهال در معصیت و ادامه صحت و ازدیاد نعمت، مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ: از آنجا که ایشان
ندانند که این استدراج است.
تنبیه: یک قسم از نعم، نعمت استدراج است هرگاه خطا کنند، عطا داده شوند، و ایشان آن را تفضل دانسته، خود را بر مؤمنان
تفضیل دهند، و پندارند اعطاي این نعمت به آنها، به جهت مزیت است، و بدین جهت در طغیان به نهایت رسند، پس یک مرتبه به
ورطه عذاب و چنگال عقاب گرفتار شوند و احادیث آل عصمت تذکر فرموده، از جمله:
-1 نهج البلاغه حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرماید: یابن آدم اذا رایت ربّک سبحانه یتابع علیک نعمه و انت تعصیه فاحذره.
اي پسر آدم، وقتی دیدي پروردگار تو سبحانه پی در پی عطا کند بر تو نعمت را، و حال آنکه تو نافرمانی کنی او را، پس حذر کن.
__________________________________________________
. 1) نور الثقلین، جلد 5، صفحه 395 )
ص: 280
-2 در علل- حضرت صادق علیه السّلام: اذا اراد اللّه عزّ و جلّ بعبد خیرا فاذنب ذنبا تبعه بنقمۀ و یذکروه الاستغفار، و اذا اراد اللّه
بعبد شرّا فاذنب ذنبا تبعه بنعمۀ لینسیه الاستغفار و یتمادي به، و هو قول اللّه تعالی: سنستدرجهم من حیث لا یعلمون بالنّعم عند
هرگاه اراده فرماید خداوند عز و جل به بندهاي خیر را، پس هرگاه معصیت کند، تابع آورد او را به نقمتی و یاد آورد «1» : المعاصی
او را استغفار.
و هرگاه اراده فرماید به بندهاي عذاب را به سوء اختیار بنده شر را، چون گناه کند، تابع آورد او را به نعمتی تا عاقبت فراموش کند
استغفار را، و متمادي گردد به آن و او است فرمایش الهی: سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ.
-3 حضرت صادق علیه السّلام فرماید: اذا احدث العبد ذنبا و جدّ دله نعمۀ فیدع الاستغفار فهو الاستدراج: هرگاه بنده بجا آورد گناه
«2» . را، پس تجدید شود براي او نعمت و واگذارد استغفار را، پس آن استدراج است
صفحه 176 از 274
[سوره القلم ( 68 ): آیه 45 ] ... ص : 280
( وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِي مَتِینٌ ( 45
وَ أُمْلِی لَهُمْ: و مهلت دهیم و دراز کنیم آجال آنها را در دنیا، و به صحت و نعمت عمر آنها را دراز کنیم، و تعجیل در عقوبت ایشان
ننمائیم تا مغرور شوند و در طغیان و عصیان به نهایت رسند. إِنَّ کَیْدِي مَتِینٌ: بدرستی که عقوبت من محکم است که به هیچ چیز
دفع نشود، و گرفتن من سخت است که هیچکس را طاقت آن نباشد.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 46 ] ... ص : 280
( أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ ( 46
__________________________________________________
. 1) به نقل از نور الثقلین، جلد 5، صفحه 397 )
2) مدرك یاد شده. )
ص: 281
پس از روي توبیخ فرماید:
أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً: آیا طلب میکنی ایشان را اجر بر دعوت ارشاد و هدایت، فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ: پس ایشان از غرامت اجر سنگین بار
شدگانند و بدان سبب روي از تو میگردانند و قبول ایمان نمیکنند و تصدیق وحی نکنند، یعنی تو که از ایشان مزد نمیخواهی،
پس چرا در ایمان تقصیر میکنند.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 47 ] ... ص : 281
( أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَیْبُ فَهُمْ یَکْتُبُونَ ( 47
أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَیْبُ: آیا نزد ایشان است لوح محفوظ که مغیبات در آنست، فَهُمْ یَکْتُبُونَ: پس ایشان مینویسند از آنجا آنچه بدان حکم
میکنند از تسویه مؤمن و کافر و عدم احتیاج بر هدایت تو.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 48 ] ... ص : 281
( فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادي وَ هُوَ مَکْظُومٌ ( 48
و چون هیچکدام از این نیست، و اطاعت نکردن آنها محض عناد و لجاج است، فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ: پس صبر کن مر حکم
پروردگار خود را به امهال کافران و تأخیر نصرت تو و تبلیغ وحی و تحمل آزار ایشان، وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ: مباش بر
استعجال عذاب امت، و در دلتنگی به بیرون رفتن از میان قوم، مانند صاحب ماهی، یعنی حضرت یونس علیه السّلام که صبر ننمود
بر اذیت قوم، و بیرون رفت و به زندان ماهی گرفتار شد. حاصل آنکه حق تعالی فرماید:
چون ما رتبه تو را اعلی و اجل از مرتبه یونس علیه السّلام قرار دادیم، باید صبر تو بر قدر مرتبه تو باشد نه مانند یونس، إِذْ نادي وَ
هُوَ مَکْظُومٌ: یاد کن زمانی را چون ص: 282
بخواند پروردگار خود را و حال آنکه پر بود از خشم و اندوه به کلمه: لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 49 ] ... ص : 282
صفحه 177 از 274
[سوره القلم ( 68 ): آیه 49 ] ... ص : 282
( لَوْ لا أَنْ تَدارَکَهُ نِعْمَۀٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ ( 49
لَوْ لا أَنْ تَدارَکَهُ: اگر نه آن بودي که دریافت او را، نِعْمَ ۀٌ مِنْ رَبِّهِ: رحمتی از جانب پروردگار خود به اجابت دعا و تخلیص او از
شکم ماهی، لَنُبِذَ بِالْعَراءِ: هر آینه افکنده شدي در صحراء خالی از آب و گیاه، و در آنجا هلاك گشتی، وَ هُوَ مَذْمُومٌ: در حالتی که
او ملامت کرده شده بودي و دور از رحمت و کرامت. اما رحمت الهی و کرامت سبحانی شامل حال او شده، او را به ساحل سلامت
آورد، در زیر درخت کدو پرورش داده تا قوّت گرفت به حال اوّل رسید.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 50 ] ... ص : 282
( فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِینَ ( 50
فَاجْتَباهُ رَبُّهُ: پس برگزید او را پروردگار او به نبوت و رسالت و القاي وحی به او، فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِینَ: پس قرار داد او را از
شایستگان و فرمانبرداران، یعنی پیغمبران، و القاي وحی بر او مستمر گردانید.
تنبیه: مقام شامخ انبیاء منزه است از آنکه در تحمل زحمات رسالت و نبوت، تقصیر یا قصوري داشته باشند. در قضیه حضرت یونس
علیه السّلام، خداي تعالی محنتی را متوجه او ساخت تا موجب مزیت مثوبت و علو درجه او گردد. و شایسته و اولی بود که متحمل
شود، و طاقت نیاورد، و از خدا طلب خلاصی نمود از آن.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 51 ] ... ص : 282
( وَ إِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ( 51
ص: 283
شأن نزول: جمعی از قبیله قریش، در چشم بد، شهرتی داشتند، به حیثیتی که اگر یکی گوشتی خواستی بیرون آمدي، هرجا شتر یا
گاو یا گوسفند فربهی دیدي، گفتی: ما احسنها و ما رایت مثلها، فورا بیفتادي، و صاحبش بیامدي و او را بکشتی او را نصیبی دادي.
و اگر اراده کشتن کسی را داشتی، سه روز چیز نخوردي و بعد نظر بر او انداختی، فی الحال بمردي. و در میان ایشان کسی بود به
هر که نظر نمودي از پا درافتادي. این گونه اشخاص، مقابل حضرت ایستادند، به تلاوت قرآن نظاره میکردند، میگفتند: ما افصحه
و ما احسنه، ما مثل این مرد ندیدیم در فصاحت و حسن صورت. خداوند، حافظ حبیب خود شده، او را از چشم زخم آنها نگاه
داشت و آیه شریفه نازل فرمود:
وَ إِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَرُوا: و بدرستی که نزدیک بود آنانکه کافر شدند، لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ: که بلغزانند و بیفکنند و هلاك کنند به
چشمهاي خود، لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ: آن هنگام که شنیدند قرآن را که میخواندي، وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ: و میگفتند از غایت حیرت
و تعجب: بدرستی که این مرد دیوانه است که خرق عادت از او صادر میشود، یا جن او را تعلیم دهد.
[سوره القلم ( 68 ): آیه 52 ] ... ص : 283
( وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ ( 52
وَ ما هُوَ: و حال آنکه نیست قرآن، إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ: مگر موعظه و پندي مر عالمیان را، یا نیست پیغمبر مگر شرف عالمیان. در
بعضی روایات آنکه:
حضرت در مسجد نشسته، تلاوت قرآن مینمود. این جماعت در مسجد انتظار میکشیدند که از مسجد بیرون آید و به بدي چشم،
صفحه 178 از 274
آفتی به او برسانند. جبرئیل این آیه آورد که تلاوت نما تا از چشم زخم ایمن باشی. حضرت آیه تلاوت و از مسجد بیرون آمد، آنها
کور شدند و او به سلامت شد.
ص: 284
تنبیه: بزرگان فرمودهاند: ظاهر آیات و اخبار، دلالت دارد بر تأثیر چشم زخم، چنانچه از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
فرمود:
بدرستی که چشم زخم، شتر را در دیگ داخل کند و مرد را در قبر. «1» : انّ العین لتدخل الجمل القدر و الرّجل القبر
اسماء بنت عمیس روایت نموده که رسول را گفتم: یا رسول اللّه فرزندان جعفر را چشم بد میرسد، رقیه براي ایشان بنویسم؟
اگر چیزي سبقت بر قدر کردي، هرآینه چشم زخم بودي. «2» : فرمود: نعم لو کان شیء یسبق القدر لسبقه العین
و در خبر است روزي حضرت به قبرستان بقیع گذشتند، فرمود: به خدا سوگند، اکثر اهل این قبور به سبب چشم زخم در اینجا
«3» . خوابیدهاند
بیان: ممکن است این از خصایص بعضی نفوس باشد، و متکلمان را در آن خلاف، و جمیع مفسران به آن قائلند. و علاج آن توکل
و توسل به ادعیه و آیات است از جمله آن، این آیه شریفه است که خیلی مجرّب است.
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد 9، صفحه 391 )
2) مدرك یاد شده. )
3) مدرك یاد شده. )
ص: